وصیت نامه شهید احمد کشوری


خدایا شیطان را از ما دور کن

«بسم الله الرحمن الرحیم»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبه صفتان زشت خو را نکشند

پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست

جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست.

هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. راه شهیدان را ادامه دهید. که آنها نظاره گر شمایند مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند.

بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید.

مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهای کمیل شرکت کنید. فرزندانتان را آگاه کنید. و تشویق به فعالیت در راه الله کنید.

و وصیت به پدر و مادرم:

پدر و مادرم! همچنان که تا الآن صبر کرده اید از خدا می خواهم صبر بیشتری به شما عطا کند. فعالیتتان را در راه خدا بیشتر کنید. در عزایم ننشینید،‌ نمی گویم گریه نکنید ولی اگر خواستید گریه کنید به یاد امام حسین (ع) و کربلا و پدر و مادرانی که پنج فرزندشان شهید شده گریه کنید، که اگر گریه های امام حسینی و تاسوعا و عاشورایی نبود،‌ اکنون یادی از اسلام نبود. پشت جبهه را برای منافقین و ضد انقلاب خالی نگذارید،‌ در مراسم  عزاداری بیشتر شرکت کنید که این مراسم شما را به یاد شهیدان می اندازد و این یاد شهیدان است که مردم را منقلب می کند.

امام را تنها نگذارید.

فراموش نکنید که شهیدان نظاره گر کارهای شمایند.

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم.

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

والسلام

 قطراه ای از دریای خروشان حزب ا...

محمد کشوری

۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید سید اسدالله لاجوردی.


بسم الله الرحمن الرحیم

بار الها ! با تمام وجود می گویم : " کم مِن ثناء جمیل لَستُ اهلاً لَهُ نَشَرتَه.

خداوندا ! عمری را - که بهترین نعمت بوده - از دست داده ام ، در حالی که می توانست در راه تو و خدمت به انسانهای مظلوم و مستضعف به کار گرفته شود ؛ عمری که می توانست تا حدودی در جهت از بین بردن ارزشهای منفی و ایجاد و احیای ارزشهای الهی - انسانی مثمر ثمر افتد ؛ عمری که می توانست در راه تحقق هدفهای مقدس اسلام و اعتلای کلمة التوحید و تکامل صاحبش سپری گردد ؛ عمری که می توانست از کمیّتش بکاهد و بر کیفیّتش بیفزاید و همگام با شهدای خداجوی ، جویای راه وصول به تو باشد ؛ عمری که با کمیّت نسبتاً زیاد ، کوچکترین توشه ای بر نگرفته . لذا همین جاست که تمامی امیدش را و تمامی رجایش را ، به عفو تو و به اغماض تو و بزرگواری تو و رحمت و فضل تو بسته است . خدایا ! باز هم امید و باز هم امید به فضلت ! " اللّهم اغفر لی الذنوب التی تَهتِکُ العِصَم.

خدایا ! خوب می دانی آنچه را هم اکنون به قلم می آورم مدتهای مدیدی است در درونم می گذرد و بر سر چند راهه های حیرت ِ ندانم چیست ؟ چه باید کرد ؟ امور به کجا می انجامد ؟ چگونه است که با نام اسلام و در ذیّ اسلامیت شعارهای مردم فریب ِ خالی محتوا ، رواج پیدا می کند و آنها که مسئولیت جلوگیری از انحراف افکار را دارند ساکت می نشینند ! و سهل است ، بعضا تایید هم می کنند و هزاران سؤال ، که هر کدام راهی را ایجاب و خطّی را ترسیم می کند ، قرار گرفته ام . اما خوشبختانه چون مقلد امام عزیز هستم ، راه سعادت برایم روشن است و از خدا می خواهم اگر عمری بود ، توفیق عمل بدان را پیدا کنم.

خدایا ! با تمام وجودم به این انقلاب عشق می ورزم و به همان مقدار که دوستدار انقلابیونم ، نسبت به حامیان ضد انقلاب نفرت دارم و با همه اینها ، این مسئله را بخوبی دریافته ام که هر کس به نفع دشمنان انقلاب و به خیال واهی و بی اساس ، رضایت ِ به اصطلاح مردم و به خیال خام و پوچ ، پایگاه به اصطلاح ملّی پیدا کردن ، موضعگیری کند ، مصداق فرموده گرانقدر معصوم "ع" است که : " مَن طَلَبَ رضی الناس بِسَخَطِ الله ، فَجَعَلُ الله حامده من الناس ذامّا.ً

خدایا ! تو شاهدی به همان اندازه - بلکه صد چندان - که به امام ِ قاطع و سازش ناپذیرم عشق می ورزم ، نسبت به سازشکاران و مدافعان عملی ضد انقلاب ( اگر در لفظ و اعتقاد هم مخالف باشند) نفرت دارم . بیم آن دارم حوادث مشروطه مجدّداً تکرار شود و یا ایران اسلامی به سرنوشت الجزایر دچار شود . خداوندا ! از تو مصرانه می خواهم دست و قدم ، زبان و قلم ِ همه کسانی را که در جهت رهانیدن ضد انقلابیون و مرتدین و محاربین از چنگال عدالت ، اعمال قدرت و نفوذ کرده اند و همه کسانی که پذیرای این ننگ شده اند ( تا چند روزی به کام ِ وهم و خیال رسند ) ، برای همیشه از سونوشت این مردم شهید پرور و شاهد قطع فرمایی.

خدایا ! چون عاشق نظام بوده ام ، از آن ترس داشتم که افشای چهره سازشکاران ، لطمه ای ناچیز به نظام وارد آرد ، به آنها توصیه می کنم که جدای از لفّاظی و بازارگرمی های صنفی ، به قیامت و حسابرسی های دقیق آن روز باور پیدا کنند و مواظب باشند که از آن دسته ای نباشند که قرآن درباره شان فرموده : " لِمَ تقولونَ ما لا تفعلون . کَبُرَ مَقْتاً عند الله انْ تقولوا ما لا تفعلون.

وصیّتم به صاحبان قدرت و نفوذ این است که اگر حرکتشان را دوست می دارند ، به جای شعارهای مردم فریب و سیاستمدارانه ، توصیه هایی را که تلفنی و شفاهی در جهت استخلاص ضد انقلاب و مَلَأ و مترفین و حرامخواران و حرام اندوزان اعمال می دارند ، با شهامت و رشادت ، برای مردم بازگو کنند و از هر نوع توجیه و ماستمالی کردنهای حفظ سمت و استمرار موقعیت صدارت ! بپرهیزند که خودفریبی و مردم فریبی بالاخره به پایان رسد و سر و کار با خیر الماکرین افتد و باز توصیه ام به سردمداران این است که به خدا توکل کنند و قاطعیت و سازش ناپذیری را از امام ِ مردم بیاموزند و شعار نه شرقی و نه غربی را که خواست و حق مردم است و علت موجده این انقلاب بوده فراموش نکنند و مبادا که گذشت روزها و فرو افتادن ، طبیعی شود و انقلاب و مهمتر از همه سختیهای حرکت و فشارهای بین المللی موجب شود تعادلی را که شعار فوق ایجاب می کرده و بحمد الله تا حدودی ایجاد گردیده ، به هم زنند و بدانند که قدرت مطلق از آن خداست و صرفاً تکیه بر اوست که از هر قدرتی ، انسان را و جامعه را بی نیاز می کند و باز این که بدانند که اگر دچار حسابگریهای سیاسی جدای از توکل شوند و بر ذهنیتهای شکل گرفته ، رضایت خدا و مردم مسلمان را ملاک قرار ندهند ، گور خود و انقلاب را کنده و برای مردم ، گورستانی بی نام و نشان در پهنه تاریخ ایجاد کرده اند و یادشان باشد که علت موجده ، علت مُبْقیه نیز هست و فراموش نکنند که سیادت و موقعیتهای اجتماعی آنان ، اهدایی انقلاب اسلامی است و جدای از انقلاب ، فردی از چهل میلیون افراد دیگر قبل از انقلاب خواهند بود.

خدایا ! تو شاهدی چندین بار به عناوین مختلف ، خطر منافقین انقلاب را ( همانان که التقاط ، به گونه منافقین خلق سراسر وجودشان را و همه ذهن و باورشان را پر کرده و همانان که ریاکارانه برای رسیدن به مقصودشان ، دستمال ابریشمی بسیار بزرگ - به بزرگی مجمع الاضداد - به دست گرفته اند ، هم رجایی و باهنر را می کُشند و هم به سوگشان می نشینند ، هم با منافقین خلق ، پیوند تشکیلاتی و سپس ... ! برقرار می کنند ، هم آنان را دستگیر می کنند و هم برای آزادیشان و اعطای مقام و مسئولیت بدانان تلاش می کنند و از افشای ماهیت کثیف آنان سخت بیمناک می شوند ، هم در مبارزه علیه آنان و در حقیقت برای جلب رضایت مسئولین و نجات بنیادی آنان خود را در صف منافق کُشان می زنند و هم در حوزه های علمیه به فقه و فقاهت روی می آورند تا مسیر فقه را عوض کنند ) ، به مسئولین گوشزد کرده ام ولی نمی دانم چرا ؟ ( گرچه نسبت به بعضی ، تا اندازه ای می دانم چرا !) ترتیب اثر نداده اند.

به مسئولین بارها گفته ام که خطر اینان بمراتب زیادتر از خطر منافقین خلق است ، چرا که علاوه بر همه شیوه های منافقانه ی منافقین ، سالوسانه در صف حزب اللهیان قرار گرفته و کم کم آنان را در صفوف آخرین و سپس به صف قاعدین و بازنشستگان سوقشان داده و صفوف مقدم را غاصبانه به تصرف خود در آورده اند.

والسلام

 

۱۲ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۱۱ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید سید احمد پلارک

بسم الله الرحمن الرحیم


ستایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نمود و اگر ما را هدایت نمی‌کرد ما هدایت نمی‌شدیم السلام علیک یا ثارالله ای چراغ هدایت و کشتی نجات، ای رهبر آزادگان، ای آموزگار شهادت بر حرانی که زنده کردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب باوفایتی که اسلام را تا ابد پایدار و بیمه کردید. (یا حسین دخیلم) آقا جانم وقتی که ما به جبهه می‌رویم به این نیت می‌رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان بر روی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده می‌رویم برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده می‌رویم. سخت است شنیدن این مصیبت‌ها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کن تا بتوانیم برای یاری دینت به کار ببندیم.

خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما. خدایا توفیق شناخت خودت آن طور که شهدا شناختند به ما عطا فرما و شهدا را از ما راضی بفرما و ما را به آن‌ها ملحق بفرما.

خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم، جز معصیت چیزی ندارم و الله اگر تو کمک نمی‌کردی و تو یاریم نمی‌کردی به اینجا نمی‌آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را بر می‌داشتی می‌دانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی‌آمدند، هیچ بلکه از من فرار می‌کردند حتی پدر و مادرم. خدایا به کرمت و مهربانی‌ات ببخش آن گناهانی که مانع از رسیدن بنده به تو می‌شود. الهی العفو...

بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید امام دوستت دارم و التماس دعا دارم. می‌دانم بر سر قبرم می‌آیی.

ظهر عاشورا 24/6/1365

سیداحمد پلارک

۰۸ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید حسین بهرامی

 


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

بل الانسان علی نفسه بصیره

اینجانب حسین بهرامی فرزند محمد تقی ساکن در ارض الهی (ساری قریه ی ولشکلا) به سرمایه ی عمری 23 سال (حدوداً) مسوولیت رسمی اگر لیاقت باشد عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشهد.

هر که بنده را شناخت و هر که نشناخت پس بشناسد مرا. این نوشته حاکی از چگونگی بهره برداری از سرمایه ی عمری دارد (زیستن) از دوران طفولیت بصیرت ندارم جز حرکات کودکانه و بازی گوشی در محدوده ی یک خانواده ی روستایی شمال ایران. تا کلاس پنجم ابتدایی در روستا درس می خواندم و از این اوان نیز نکته ی قابل ذکری نیست (12 سال عمری= ؟) از کلاس ششم ابتدایی به شهرستان ساری به منظور ادامه ی تحصیل روانه گردیدم که بایستی قبل از هر چیز بگویم از آن هنگامه شیطان در این بنده ضعیف و بدون پشتوانه نفوذ کرد و افسارم را بدست گرفت.

او اراده می کرد بنده عمل می کردم او طرح می ریخت بنده اجرا می نمودم،‌ مستعمره تحت فرماندهی و حکومت او بودم، آنچنان مطیع که نپرس او کارهای بنیادی و اساسی خویش را در بنده آغاز نموده بود

1ـ‌ زینت دادن دنیا 2ـ امر به فحشا و منکرات و ایجاد زمینه تمایل و کشش نسبت به آن 3ـ ایجاد غرور و تکبر 4ـ پایه ریزی جهل از معارف الهی 5ـ برحذر بودن و فراری بودن از فریضه الهی. 6ـ‌ عصیان در برابر حق. و آنگاه گردیدم طاغوتچه، شاید هم طاغوت بنده ایی شدم با کوله باری از گناه و قلبی سیاه و خویی شیطانی همواره عصیانگر و سرکش البته لازم به تذکر نخواهد بود که وسایل مورد استفاده ی شیطان چه ها بودند ولی سینما، مجلات، رادیو، دوست ناباب، محیط زندگی (بردگی) موقعیت سنی و … از عوامل مؤثر بودند.

در این دوران بنده سخت ترین ضربات را از طریق شیطان خوردم و توسط آن ضربات کاری شهید گشتم (شاهد راه شیطان، نمونه و سمبل سبیل الطاغوت) خدایا اینان اعترافات و اقرارات این بنده ی سرکش و عصیانگر (از روی جهل و جنایت انجام دادم) است.

اثرات و مهم و اساسی این دوران:

1ـ‌ جاهل بودن از معارف الهی 2ـ‌ کسب خوی شیطانی (دروغ، کبر، ریا و … ) 3ـ سیاه گردیدن قلب بر اثر اعمال خلاف حق. خدایا تو خود دانی که من کیستم و تقدیر بر من چه خواهد بود ولی در کلاس دهم (‌اول متوسطه بودم) که ناگاه ضربه ی شدید بر بنده وارد گردید. ضربه ای که تحمل آن مشکل بود روح ضعیف و زیر صفر اما جسمی قوی ولی به یکبار جسم تسلیم گردید.

دیگر آن حسین رفت، حسین جدیدی آمد روی کار، حسینِ در صفِ سینما، در مسجد جامع ساری در حال سجده و رکوع و قیام، خدایا رحمت فرست بر محمد و آل او و بر دوستانی که مرا راهنمایی نمودند و رحمت بر برادران مان،‌ حاج شیخ عبدالله نظری،‌ تصمیم گرفتم در تابستان درس طلبگی بخوانم (حتی قرار بود وسط سال کلاس درس را ترک کنم و بروم به حوزه ی علمیه مشغول گردم.) حدود شاید یک ماهی درس خواندم ولی از آنجایی که انگیزه ی این حرکت نو بدون راهنمایی آگاه و رهبری صحیح نبوده لذا از تصمیم و قصدم برگشتم. در سال یازدهم جهالت و سیاهی قلب و اخلاقیات شیطانی کار و اثر خویش را مصراً ادامه می داد و حتی گاهی آن روح جدید تسلیم می گردید (خدایا تو خود همه ی اعمال بنده را در پنهان و آشکار و آنچه در وهم و خیال بوده است می دانی و در لوح مکتوب ثبت و ضبط داری)

اما با توجه به جو شهرستان ساری و برخورد با دوستان به حمد الله فضل الهی شامل بوده است، پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه مشهد گردیدم (56ـ 1355) خدایا اگر نبود فضل تو و اگر نبود کرم و رحمت تو، اگر نبود بخشش تو و اگر نبود ثبات ثبوتیه ی غفور و رحمان و رحیم بودن تو و اگر نبود صفات توبه پذیری تو و … بنده به کدامین سو رونده بودم چرا که با وجود این صفات بنده ای هستم ذلیل و شکست خورده و کارنامه ی اعمالم سیاه و چسبیده به زمین. خدایا تو خود دانی که اینها تعارف نیست همه اش واقعیت است، ولی خدایا همه ی این اعمالم از روی جهالت بوده است. خدایا آگاهانه عصیان نکرده ام، ای خدا تو خودت در سوره ی جمعه و علق صحبت از تعلیم و علم آورده ای به حق حقانیت و نور قدس خودت معلم های این بنده ی ضعیف را جزو عباد مخلص و متقی و ذاکر و متوکل و صالح … قرار بده یادم نمی رود آن استاد بزرگوارم آن شب، خدا از تو و کتاب تو صحبت می کرد و اولین رابط ما آیه ی یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه … بوده است. خدایا آن معلم و دیگر معلمانم (که اگر لیاقت شاگردیشان را داشته باشم) را رحمت و درود فرست و برای آنان در لغزش ها تکیه گاه باش.

آشنایی بنده با آن معلم و دیگر دوستان (که خدایا تو می دانی چقدر دوستشان داشتم و دارم) صفحه ی جدیدی را می گشاید. اگر چه جهالت و سیاهی قلب و خوی شیطانی موانعی هستند در راه کسب فیض از محضرشان.

خلاصه ای رب عالمیان و ای ملک الناس و ای معبود مخلوقات این سرمایه ی عمری 23 سال را آنچه که تو خود می خواستی صرف ننمودم،‌ تنبلی و سستی و اهمال و غرور و منیت شیطانی آنچه مرا درهم پیچید مشمول (والعصر ان الانسان لفی خسر) شدم.

خدایا می دانی که اگر پیروزی در جهاد اکبر داشته پشت سر آن شکست و عقب نشینی بود،‌ غرور و منیت شیطانی، خدایا می دانم که بنده ی خوبی برای تو نبودم، ولی بخودت قسم دلم تو را می خواست،‌ می خواستم که با تو انس و الفت گیرم و لذت ببرم می خواستم با تو دوست و رفیق گردم می خواستم فقط در آغوش تو باشم و تو را ببوسم می خواستم فقط و فقط تو بر من ترحم کنی و دست نوازش بر سرم بکشی،‌ می خواستم همیشه بیاد تو باشم،‌ ترا ناظر بدانم، ای خدا تو خود می دانی که فقط بر تو اتکا کنم. خلاصه تو تویی و من منم. تو همانی که همیشه بر من ترحم نمودی و فضل و بخشش نمودی ولی من که دنیا جلوه اش را به نمایش در آورد و بنده گول آنرا خوردم، خدایا بر تو سپاس و حمد که امام خمینی را بر ما ارزانی داشتی، خدایا با قیامت این نعمت تو و ولی تو انقلاب اسلامی به بلوغ رسید و ادامه خواهد داشت تا پیروزی نهایی قیام مهدی (عج) خدایا می دانی در قلبم چه می گذرد و می دانی چه می خواهم با تو در میان بگذارم و برای چه مقدمه چینی نمودم، خدایا گاهی فکر می کنم مگر پیغمبر (ص) و یا علی (ع) و یا فاطمه (س) در جبهه ی جنگ شهید گردیدند اما و صد اما. خدایا،‌ تو برادرم و دوست عزیزم سعید را به مشهد آوردی و از همان ابتدا بین قلوبمان الفت بخشیدی، خدا توسط این برادرم به اهواز آمدم و با برادرهای مسجد جزایری اهواز آشنا گردیدم، جمع جوانمردی صفا و جمع نور و عصمت و جمع هدایت و رهبری و جمع عبودیت و امامت و جمع خلوص و تقوا و آگاهی و معرفت و جمع جهاد و فتح و نصر و شهادت و جمع انقلاب مظلومیت و جمع مصیبت و عزت خدایا فضیلت و رحمت را بر این جمع هر چه بیشتر و بهتر بگردان و آنچه که برای تو می خواهند عطا فرما و آنچه را که نمی دانند و نمی خواهند ولی تو آگاهی به آنها ارزانی دار. خدایا، همچنان که آنان با صدق به اسلام ابتدا نمودند،‌ خدایا انتهایش نسبت به اسلام صدق گردان و آنها را در جهاد اکبر و اصغر پیروز و موفق گردان. خدایا آنچه به ذهنم نمی رسد تا دعا برایشان نمایم و تو می دانی به آنها عنایت فرما. خدایا این جمع بارقه ی امید را نسبت به آرزویی که داشتم شهادت. آخر تو خود توسط معصومین قطره ی اول شوینده ی گناهان و رسیدن و مشاهده وجه الله خدایا شهادت مقام مشاهده و فنا الی الله، خدایا مقام شهادت نعره ی شیطان شکن، ستون فقرات شیطان و تباه ساختن و درهم پیچیدن بناهای شیطان، خدایا شهادت الحاق به رضوان تو، خدایا شهادت کوتاه ترین و سریع ترین راه رسیدن به تو،‌ خدایا گفتمت بعضی از معصومین در جنگ شهید نگردیدند! ولی آیا شهید نشدند؟! ولی خدایا! ذلیل و فقیر و مسکین و متکین و متضرع و شکست خورده ام چه کنم اگر شهید نشوم به نهایت می دانم شهادت خود وسیله است برای رسیدن بتو و برای اجرا و برقراری حکومت و قانون تو در زمین خدایا لطفی فرما و کرمی کن خونم را زیر درخت اسلام بریز، اگر لیاقت باشد. خدایا «رضا مرک رضا بمضالک و تسلیما به امرک.» تقدیر چه باشد تو خود دانی بر من هست، تکلیف است «اللهم ارنا مناسکنا و تکالیفنا و فرائقنا و بک علینا و انک انت التواب الرحیم.» «اللهم هیی لنا امرننا رشدا.» خدایا این جمع بارقه امید را در روح من شعله ور ساخت. نزدیکی به اخبار شهادت،‌ نزد یکی به اسامی شهادت،‌ نزد یکی به عکس های شهادت، نزدیکی به زیستن شهادت این جمع نزدیکی به قبل از شهادت (اصغر و رضا). لمس و درک و تماس شهادت (جمال)‌. جمالِ من!، تو برای بنده، جمالی غیر از دیگر جمال ها یا برای دیگران بودی تو می دانی؟ انشا الله می دانی بعد از شهادتت بر من چه می گذشت،‌ خدایا این حسین تو چه کند؟

حسینی که شجاعت ندارد، حسینی که ایثار ندارد؟ حسینی که خضوع ندارد؟‌حسینی که چیزی نمی داند، حسینی که خلوص ندارد،‌ حسینی که در بند است، زندانی است،‌… حسود است، خدایا حسینی که محرم راز تو نیست، حسینی که حلم و ظرفیت ندارد،‌ تو خودت بگو به هر وسیله که می دانی بگو چه کنم. آری ،‌آری نمی دانم چه بگویم یک عمر گناه یک عمرذلت یک عمر نکبت یک عمر دربدری و پوچی و سرگردانی خدایا خدایا چه کنم. اما یک چیز می گویم. «الحمد الله نعمت الشهاده» شهادت، خدایا، منّتی است بر من، شهادت شربتی است که قبل از نوشیدن، ریختنِ خون مقدمه اش است. شهادت، نوشیدنی است که قبل از نوشیدن، ریختنِ روح های پلید لازم است، شهادت نوشیدنی است که قبل از نوشیدن، ریختن زهر مهلک شیطانی لازم است. بلی! شهادت، ریختنِ طرح و فتحِ مکان های اشغال شده شیطان است،‌ شهادت وفای بعهد است. شهادت یکی از طرق رسانیدن پیام شهیدان است شهادت اظهارایی و رسوا و افشا نمودن باطل است. شهادت شهد است، شهادت مشاهده است،‌ شهادت آیت است، شهادت نعمت است، شهادت، مقدمه ی فتح در این دنیا است و خود فتحی بزرگتر در آخرت است. شهادت خوشنود کننده ی «محمود» است،‌ شهادت دشمن را در سیلاب خون غرق می سازد و دوست را به ساحل نجات هدایت می نماید. هان ای قلم،‌ دیگر نوشتن بس است جایت را به قدم بده و جوهرت را با خون سرخ معامله کن و آنگاه با این تعویض و جابجایی خویش می نویسد. «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» و اما تو ای قدم و خونِ پیکر! خجالت نمی کشی که بعد از انجام تکلیف به پیش عزیزان دنیا برگردی و با سم ستوران تانک های دشمن دیدار نداشته باشی و اینها را با وجودی که بی حرکت هستی از کار بیندازی و نمی خواهی که دیده ی دشمن غدار و مغضوب و ضالّ به تو بیفتد و اگر شد او را هدایت و در غیر این صورت بر او اتمام حجت کرده باشی. ای پیکر! آیا دوست نداری واقعه ی کربلا و هویزه تکرار گردد؟! چرا، می دانم که دوست داری و مشتاق آن هستی. اما خدایا به خودت قسم! راضیم به رضا و قضای تو و مطیع امر و فرمان تو. «اللهم الحقنی با لصالحین و الا و ایائک والشهدا و رضوانک.» «اللهم جعلنا من الشهدا و الصدیقین والمتقین والذاکرین والمتوکلین والمخلصین والمتقدیین. اللهم جعلنا من السابقون و السابقون فی الآخره و اولئک المقربون.» والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته والسلام علی من اتبع الهدی

حسین بهرامی

۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید شیر علی سلطانی (شهید بی سر)


ای همه ی کسانی که مرا دوست می دارید ، از شما تقاضا دارم هنگامی که خبر شهادت من به شما رسید ، ناراحت نشوید و مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد بگیرید که همه ی جوان های مردم را به کشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه ی این انقلاب عزیز کرد...

ای هزاران بار جان ناقابل من فدای اسلام عزیز باد، مبادا اشکال بگیرید که اگر بالای سر فرزندانش می ماند بهتر بود، نه به خدا این حرف ها غلط محض است. من، زن و فرزندم رابه خدا می سپارم که خدا بهترین یار و بهترین مدد کار است و از ساحت مقدسش می خواهیم که آن ها را به راه راست هدایت کند. آمین یا رب العالمین.

و از شما می خواهم به جای این فکر ها مشتتان را گره کرده و از ولایت فقیه که همان اسلام راستین است و از این انقلاب و از اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین و از خمینی کبیر این پیر پارسا دفاع نمایید تا خدا شما را در دوعالم یاری کند.

 

ای همه انسانهایی که در پی سعادت ابدی هستید اگر می خواهید از چنگال گرگهای درنده و سلطه گرنجات پیدا کنید همگی روی به اسلام این آئین نجات بخش روی آورید که فقط اسلام است که با آن می توان بشریت را از همه بد بختیها نجات بخشد به امید آن روز که بشریت آگاه گردد و اسلام عزیز روی آورد. انشالله.  

 

اشعاری شهیدسلطانی.

 

ای که سرمستی زصهبای شهید

از دل و جان بشو آوای شهید

شمع آسا گرچه ما خود سوختیم

عالم حق را ولی افروختیم

گشته از خون ، سرخ گر دامان ما

ماند لیکن نام جاویدان ما

ای که می خواهید فخر نام ما

بشنوید از جان و دل پیغام ما

تا نپیمایید راه اتحاد

بر شما راه ظفر مسدود باد

پیروی باید ز آل الله کرد

دست هر دژخیم را کوتاه کرد

روی سلطانی به درگاه حسین

گر شهادت طالبی راه حسین...

۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰