۴۵ مطلب با موضوع «وصیت نامه و دست نوشته» ثبت شده است

وصیت نامه شهید حسین بهرامی

 


وصیت نامه

بسم الله الرحمن الرحیم

بل الانسان علی نفسه بصیره

اینجانب حسین بهرامی فرزند محمد تقی ساکن در ارض الهی (ساری قریه ی ولشکلا) به سرمایه ی عمری 23 سال (حدوداً) مسوولیت رسمی اگر لیاقت باشد عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشهد.

هر که بنده را شناخت و هر که نشناخت پس بشناسد مرا. این نوشته حاکی از چگونگی بهره برداری از سرمایه ی عمری دارد (زیستن) از دوران طفولیت بصیرت ندارم جز حرکات کودکانه و بازی گوشی در محدوده ی یک خانواده ی روستایی شمال ایران. تا کلاس پنجم ابتدایی در روستا درس می خواندم و از این اوان نیز نکته ی قابل ذکری نیست (12 سال عمری= ؟) از کلاس ششم ابتدایی به شهرستان ساری به منظور ادامه ی تحصیل روانه گردیدم که بایستی قبل از هر چیز بگویم از آن هنگامه شیطان در این بنده ضعیف و بدون پشتوانه نفوذ کرد و افسارم را بدست گرفت.

او اراده می کرد بنده عمل می کردم او طرح می ریخت بنده اجرا می نمودم،‌ مستعمره تحت فرماندهی و حکومت او بودم، آنچنان مطیع که نپرس او کارهای بنیادی و اساسی خویش را در بنده آغاز نموده بود

1ـ‌ زینت دادن دنیا 2ـ امر به فحشا و منکرات و ایجاد زمینه تمایل و کشش نسبت به آن 3ـ ایجاد غرور و تکبر 4ـ پایه ریزی جهل از معارف الهی 5ـ برحذر بودن و فراری بودن از فریضه الهی. 6ـ‌ عصیان در برابر حق. و آنگاه گردیدم طاغوتچه، شاید هم طاغوت بنده ایی شدم با کوله باری از گناه و قلبی سیاه و خویی شیطانی همواره عصیانگر و سرکش البته لازم به تذکر نخواهد بود که وسایل مورد استفاده ی شیطان چه ها بودند ولی سینما، مجلات، رادیو، دوست ناباب، محیط زندگی (بردگی) موقعیت سنی و … از عوامل مؤثر بودند.

در این دوران بنده سخت ترین ضربات را از طریق شیطان خوردم و توسط آن ضربات کاری شهید گشتم (شاهد راه شیطان، نمونه و سمبل سبیل الطاغوت) خدایا اینان اعترافات و اقرارات این بنده ی سرکش و عصیانگر (از روی جهل و جنایت انجام دادم) است.

اثرات و مهم و اساسی این دوران:

1ـ‌ جاهل بودن از معارف الهی 2ـ‌ کسب خوی شیطانی (دروغ، کبر، ریا و … ) 3ـ سیاه گردیدن قلب بر اثر اعمال خلاف حق. خدایا تو خود دانی که من کیستم و تقدیر بر من چه خواهد بود ولی در کلاس دهم (‌اول متوسطه بودم) که ناگاه ضربه ی شدید بر بنده وارد گردید. ضربه ای که تحمل آن مشکل بود روح ضعیف و زیر صفر اما جسمی قوی ولی به یکبار جسم تسلیم گردید.

دیگر آن حسین رفت، حسین جدیدی آمد روی کار، حسینِ در صفِ سینما، در مسجد جامع ساری در حال سجده و رکوع و قیام، خدایا رحمت فرست بر محمد و آل او و بر دوستانی که مرا راهنمایی نمودند و رحمت بر برادران مان،‌ حاج شیخ عبدالله نظری،‌ تصمیم گرفتم در تابستان درس طلبگی بخوانم (حتی قرار بود وسط سال کلاس درس را ترک کنم و بروم به حوزه ی علمیه مشغول گردم.) حدود شاید یک ماهی درس خواندم ولی از آنجایی که انگیزه ی این حرکت نو بدون راهنمایی آگاه و رهبری صحیح نبوده لذا از تصمیم و قصدم برگشتم. در سال یازدهم جهالت و سیاهی قلب و اخلاقیات شیطانی کار و اثر خویش را مصراً ادامه می داد و حتی گاهی آن روح جدید تسلیم می گردید (خدایا تو خود همه ی اعمال بنده را در پنهان و آشکار و آنچه در وهم و خیال بوده است می دانی و در لوح مکتوب ثبت و ضبط داری)

اما با توجه به جو شهرستان ساری و برخورد با دوستان به حمد الله فضل الهی شامل بوده است، پس از گرفتن دیپلم وارد دانشگاه مشهد گردیدم (56ـ 1355) خدایا اگر نبود فضل تو و اگر نبود کرم و رحمت تو، اگر نبود بخشش تو و اگر نبود ثبات ثبوتیه ی غفور و رحمان و رحیم بودن تو و اگر نبود صفات توبه پذیری تو و … بنده به کدامین سو رونده بودم چرا که با وجود این صفات بنده ای هستم ذلیل و شکست خورده و کارنامه ی اعمالم سیاه و چسبیده به زمین. خدایا تو خود دانی که اینها تعارف نیست همه اش واقعیت است، ولی خدایا همه ی این اعمالم از روی جهالت بوده است. خدایا آگاهانه عصیان نکرده ام، ای خدا تو خودت در سوره ی جمعه و علق صحبت از تعلیم و علم آورده ای به حق حقانیت و نور قدس خودت معلم های این بنده ی ضعیف را جزو عباد مخلص و متقی و ذاکر و متوکل و صالح … قرار بده یادم نمی رود آن استاد بزرگوارم آن شب، خدا از تو و کتاب تو صحبت می کرد و اولین رابط ما آیه ی یا ایها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه … بوده است. خدایا آن معلم و دیگر معلمانم (که اگر لیاقت شاگردیشان را داشته باشم) را رحمت و درود فرست و برای آنان در لغزش ها تکیه گاه باش.

آشنایی بنده با آن معلم و دیگر دوستان (که خدایا تو می دانی چقدر دوستشان داشتم و دارم) صفحه ی جدیدی را می گشاید. اگر چه جهالت و سیاهی قلب و خوی شیطانی موانعی هستند در راه کسب فیض از محضرشان.

خلاصه ای رب عالمیان و ای ملک الناس و ای معبود مخلوقات این سرمایه ی عمری 23 سال را آنچه که تو خود می خواستی صرف ننمودم،‌ تنبلی و سستی و اهمال و غرور و منیت شیطانی آنچه مرا درهم پیچید مشمول (والعصر ان الانسان لفی خسر) شدم.

خدایا می دانی که اگر پیروزی در جهاد اکبر داشته پشت سر آن شکست و عقب نشینی بود،‌ غرور و منیت شیطانی، خدایا می دانم که بنده ی خوبی برای تو نبودم، ولی بخودت قسم دلم تو را می خواست،‌ می خواستم که با تو انس و الفت گیرم و لذت ببرم می خواستم با تو دوست و رفیق گردم می خواستم فقط در آغوش تو باشم و تو را ببوسم می خواستم فقط و فقط تو بر من ترحم کنی و دست نوازش بر سرم بکشی،‌ می خواستم همیشه بیاد تو باشم،‌ ترا ناظر بدانم، ای خدا تو خود می دانی که فقط بر تو اتکا کنم. خلاصه تو تویی و من منم. تو همانی که همیشه بر من ترحم نمودی و فضل و بخشش نمودی ولی من که دنیا جلوه اش را به نمایش در آورد و بنده گول آنرا خوردم، خدایا بر تو سپاس و حمد که امام خمینی را بر ما ارزانی داشتی، خدایا با قیامت این نعمت تو و ولی تو انقلاب اسلامی به بلوغ رسید و ادامه خواهد داشت تا پیروزی نهایی قیام مهدی (عج) خدایا می دانی در قلبم چه می گذرد و می دانی چه می خواهم با تو در میان بگذارم و برای چه مقدمه چینی نمودم، خدایا گاهی فکر می کنم مگر پیغمبر (ص) و یا علی (ع) و یا فاطمه (س) در جبهه ی جنگ شهید گردیدند اما و صد اما. خدایا،‌ تو برادرم و دوست عزیزم سعید را به مشهد آوردی و از همان ابتدا بین قلوبمان الفت بخشیدی، خدا توسط این برادرم به اهواز آمدم و با برادرهای مسجد جزایری اهواز آشنا گردیدم، جمع جوانمردی صفا و جمع نور و عصمت و جمع هدایت و رهبری و جمع عبودیت و امامت و جمع خلوص و تقوا و آگاهی و معرفت و جمع جهاد و فتح و نصر و شهادت و جمع انقلاب مظلومیت و جمع مصیبت و عزت خدایا فضیلت و رحمت را بر این جمع هر چه بیشتر و بهتر بگردان و آنچه که برای تو می خواهند عطا فرما و آنچه را که نمی دانند و نمی خواهند ولی تو آگاهی به آنها ارزانی دار. خدایا، همچنان که آنان با صدق به اسلام ابتدا نمودند،‌ خدایا انتهایش نسبت به اسلام صدق گردان و آنها را در جهاد اکبر و اصغر پیروز و موفق گردان. خدایا آنچه به ذهنم نمی رسد تا دعا برایشان نمایم و تو می دانی به آنها عنایت فرما. خدایا این جمع بارقه ی امید را نسبت به آرزویی که داشتم شهادت. آخر تو خود توسط معصومین قطره ی اول شوینده ی گناهان و رسیدن و مشاهده وجه الله خدایا شهادت مقام مشاهده و فنا الی الله، خدایا مقام شهادت نعره ی شیطان شکن، ستون فقرات شیطان و تباه ساختن و درهم پیچیدن بناهای شیطان، خدایا شهادت الحاق به رضوان تو، خدایا شهادت کوتاه ترین و سریع ترین راه رسیدن به تو،‌ خدایا گفتمت بعضی از معصومین در جنگ شهید نگردیدند! ولی آیا شهید نشدند؟! ولی خدایا! ذلیل و فقیر و مسکین و متکین و متضرع و شکست خورده ام چه کنم اگر شهید نشوم به نهایت می دانم شهادت خود وسیله است برای رسیدن بتو و برای اجرا و برقراری حکومت و قانون تو در زمین خدایا لطفی فرما و کرمی کن خونم را زیر درخت اسلام بریز، اگر لیاقت باشد. خدایا «رضا مرک رضا بمضالک و تسلیما به امرک.» تقدیر چه باشد تو خود دانی بر من هست، تکلیف است «اللهم ارنا مناسکنا و تکالیفنا و فرائقنا و بک علینا و انک انت التواب الرحیم.» «اللهم هیی لنا امرننا رشدا.» خدایا این جمع بارقه امید را در روح من شعله ور ساخت. نزدیکی به اخبار شهادت،‌ نزد یکی به اسامی شهادت،‌ نزد یکی به عکس های شهادت، نزدیکی به زیستن شهادت این جمع نزدیکی به قبل از شهادت (اصغر و رضا). لمس و درک و تماس شهادت (جمال)‌. جمالِ من!، تو برای بنده، جمالی غیر از دیگر جمال ها یا برای دیگران بودی تو می دانی؟ انشا الله می دانی بعد از شهادتت بر من چه می گذشت،‌ خدایا این حسین تو چه کند؟

حسینی که شجاعت ندارد، حسینی که ایثار ندارد؟ حسینی که خضوع ندارد؟‌حسینی که چیزی نمی داند، حسینی که خلوص ندارد،‌ حسینی که در بند است، زندانی است،‌… حسود است، خدایا حسینی که محرم راز تو نیست، حسینی که حلم و ظرفیت ندارد،‌ تو خودت بگو به هر وسیله که می دانی بگو چه کنم. آری ،‌آری نمی دانم چه بگویم یک عمر گناه یک عمرذلت یک عمر نکبت یک عمر دربدری و پوچی و سرگردانی خدایا خدایا چه کنم. اما یک چیز می گویم. «الحمد الله نعمت الشهاده» شهادت، خدایا، منّتی است بر من، شهادت شربتی است که قبل از نوشیدن، ریختنِ خون مقدمه اش است. شهادت، نوشیدنی است که قبل از نوشیدن، ریختنِ روح های پلید لازم است، شهادت نوشیدنی است که قبل از نوشیدن، ریختن زهر مهلک شیطانی لازم است. بلی! شهادت، ریختنِ طرح و فتحِ مکان های اشغال شده شیطان است،‌ شهادت وفای بعهد است. شهادت یکی از طرق رسانیدن پیام شهیدان است شهادت اظهارایی و رسوا و افشا نمودن باطل است. شهادت شهد است، شهادت مشاهده است،‌ شهادت آیت است، شهادت نعمت است، شهادت، مقدمه ی فتح در این دنیا است و خود فتحی بزرگتر در آخرت است. شهادت خوشنود کننده ی «محمود» است،‌ شهادت دشمن را در سیلاب خون غرق می سازد و دوست را به ساحل نجات هدایت می نماید. هان ای قلم،‌ دیگر نوشتن بس است جایت را به قدم بده و جوهرت را با خون سرخ معامله کن و آنگاه با این تعویض و جابجایی خویش می نویسد. «مداد العلما افضل من دماء الشهدا» و اما تو ای قدم و خونِ پیکر! خجالت نمی کشی که بعد از انجام تکلیف به پیش عزیزان دنیا برگردی و با سم ستوران تانک های دشمن دیدار نداشته باشی و اینها را با وجودی که بی حرکت هستی از کار بیندازی و نمی خواهی که دیده ی دشمن غدار و مغضوب و ضالّ به تو بیفتد و اگر شد او را هدایت و در غیر این صورت بر او اتمام حجت کرده باشی. ای پیکر! آیا دوست نداری واقعه ی کربلا و هویزه تکرار گردد؟! چرا، می دانم که دوست داری و مشتاق آن هستی. اما خدایا به خودت قسم! راضیم به رضا و قضای تو و مطیع امر و فرمان تو. «اللهم الحقنی با لصالحین و الا و ایائک والشهدا و رضوانک.» «اللهم جعلنا من الشهدا و الصدیقین والمتقین والذاکرین والمتوکلین والمخلصین والمتقدیین. اللهم جعلنا من السابقون و السابقون فی الآخره و اولئک المقربون.» والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته والسلام علی من اتبع الهدی

حسین بهرامی

۰۵ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید شیر علی سلطانی (شهید بی سر)


ای همه ی کسانی که مرا دوست می دارید ، از شما تقاضا دارم هنگامی که خبر شهادت من به شما رسید ، ناراحت نشوید و مبادا خدای ناکرده از جمهوری اسلامی انتقاد بگیرید که همه ی جوان های مردم را به کشتن داد. نه، ما ذلیل بودیم خدا ما را به واسطه ی این انقلاب عزیز کرد...

ای هزاران بار جان ناقابل من فدای اسلام عزیز باد، مبادا اشکال بگیرید که اگر بالای سر فرزندانش می ماند بهتر بود، نه به خدا این حرف ها غلط محض است. من، زن و فرزندم رابه خدا می سپارم که خدا بهترین یار و بهترین مدد کار است و از ساحت مقدسش می خواهیم که آن ها را به راه راست هدایت کند. آمین یا رب العالمین.

و از شما می خواهم به جای این فکر ها مشتتان را گره کرده و از ولایت فقیه که همان اسلام راستین است و از این انقلاب و از اهل بیت عصمت و طهارت سلام الله علیهم اجمعین و از خمینی کبیر این پیر پارسا دفاع نمایید تا خدا شما را در دوعالم یاری کند.

 

ای همه انسانهایی که در پی سعادت ابدی هستید اگر می خواهید از چنگال گرگهای درنده و سلطه گرنجات پیدا کنید همگی روی به اسلام این آئین نجات بخش روی آورید که فقط اسلام است که با آن می توان بشریت را از همه بد بختیها نجات بخشد به امید آن روز که بشریت آگاه گردد و اسلام عزیز روی آورد. انشالله.  

 

اشعاری شهیدسلطانی.

 

ای که سرمستی زصهبای شهید

از دل و جان بشو آوای شهید

شمع آسا گرچه ما خود سوختیم

عالم حق را ولی افروختیم

گشته از خون ، سرخ گر دامان ما

ماند لیکن نام جاویدان ما

ای که می خواهید فخر نام ما

بشنوید از جان و دل پیغام ما

تا نپیمایید راه اتحاد

بر شما راه ظفر مسدود باد

پیروی باید ز آل الله کرد

دست هر دژخیم را کوتاه کرد

روی سلطانی به درگاه حسین

گر شهادت طالبی راه حسین...

۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سنگ قبر خواندنی شهید رضا نادری

متن روی این سنگ قسمتی از وصیت شهید بزرگوار است که گویا برای نوشتن بر مزارش آماده شده بود:

ای برادر به کجا می‌روی، کمی درنگ کن! آیا با کمی گریه و خواندن یک فاتحه بر مزار من و امثال من، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته‌ایم فراموش خواهی کرد یا نه!؟ اما مسئولیت ادامه دادن راه ماست. ما نظاره می‌کنیم که تو چه خواهی کرد!! والسلام_عبدالمعاصی رضا نادری

۲۹ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وصیت نامه مدافع حرم ، شهید علی عسگری


بسم الله الرحمن الرحیم

انالله و انا الیه راجعون

حسبی الله و نعم الوکیل و نعم النصیر ماشاالله لا حول ولا قوت الا به الله العلی العظیم توکلت علی الحی الذی لا یموت الحمدولله الذی لم یتخذ صاحبة ولا ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا.

من علی عسگری فرزند بهروز پس از سپاس خداوند عزوجل و نثار درود بر محمد و آل محمد شهادت میدهم که خدایی به جز خدای یگانه نیست شهادت می دهم که محمد (ص) پیامبر و آخرین فرستاده خداست شهادت می دهم که قرآن کتاب آسمانی و دستور زندگی من بود شهادت می دهم که علی (ع) که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد مولا و ولی من بود.

اما اکنون که این وصیتنامه را می‌خوانید نمی‌دانم که خداوند مرگم را چگونه رقم زده است ولی تمام آرزویم و تلاش شبانه روزی ام بر این بوده که شامل آیه شهدا عند ربهم یرزقون باشم اما خدا می داند که برای شامل شدن بر این آرزو با تمام توان تلاش کرده ام، امید است که خداوند قبولم کرده باشد.

برادران و خواهران آیا نشنیده اید که رسول الله فرمود: هرکس ندای فریادخواهی مسلمانی را بشنود و به کمک او نشتابد مسلمان نیست؟ آیا ندای فریادخواهی ملتهای مظلوم و مسلمان را نمی شنوید؟شاید تصور کنید که می‌گویم بیشتر از توان خود را هزینه کنید اما آیا به کمترین میزان نیز که حفظ حرمت و ابهت انقلاب و مملکتمان می باشد نمی توانید هزینه کنید؟ آیا اگر مقداری از مایحتاج زندگی بر ما کاسته شد باید سراسیمه شده به جان هم بیفتیم؟

عزیزانم راه را غلط نروید راه همان است که رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیة العظمی امام خامنه ای مارا بر آن هدایت می کند هوشیار باشید که دشمن ریشه مارا هدف گرفته، چشم دشمن را هدف بگیرید.

 بنده همیشه آرزو داشتم که در زمان سیدالشهدا بودم و در رکابش جهاد میکردم اما دیدم الان هم فرق با آن زمان نمی کند شیعیان در سرزمین شام در ظلم و ستم هستند حتی بارگاه احیاگر عاشورا حضرت زینب کبری مورد تعرض لشکر کفر واقع شده الان که این وصیتنامه را می خوانید امیدوارم حضرت زینب مرا به عنوان پاسدار حرمت بارگاه مبارکش و مدافع شیعیان مظلومش پذیرفته باشد.

برادران و خواهران به شما وصیت می کنم از رهنمودهای رهبر والا مقام و فرزانه امام خامنه ای راه را بجویید. برای مادیات زیاد خودرا به زحمت نیندازید و قدری به فکر آخرت باشید این مشکلات به قول مرجع عالی قدر آیت الله بهجت که روحش قرین رحمت خدا باد گرفتاری های قبل از ظهور امام زمان برای مسلمانان میباشد.

عزیزانم اندکی صبر، سحر نزدیک است. اما همشهریان گرامی دوستان و آشنایان و اقوام در این مدت در زندگی فراز و نشیبهای زیادی کشیده ام که غالبا بر اساس بعضی سوء تفاهم هایی بوده که بعضی عزیزانم مرتکب شده اند، همه شما را حلال میکنم اما تعدادی از شما نیز بر گردن من حق داشتید، با تمام توان و امکان تلاش کردم که رضایت شما حاصل شود و به نظر خودم توانستم بیشتر دین ها را ادا کنم و رضایت حاصل کنم اما آنهایی که بر گردن من حق دارند به یگانگی خدا سوگندتان می دهم که یا حلالم کنید یا از پدر و برادرانم بخواهید تا جبران کنند چون من قصدم بدی نبوده که دینی بر گردنم باشد.

 وجودتان را شامل این حدیث کنید که می فرماید در روز قیامت منادی فریاد می زند کسانی که از خدا طلبکار هستند برخیزند، تعدادی از مردم بر می خیزند از آنها سوال می شود که شما چکار کرده اید که از خداوند طلبکارید؟ می گویند :ما بندگانش را بخاطر خدا حلال کردیم و اکنون از خدا طلبکاریم.

اما پدر و مادر عزیزم اگر خونم در راه خدا ریخته شد اندوهگین نباشید، شادی کنید که این آرزوی اولیای خدا بود آیا نه این است که همه دیر یا زود خواهند رفت؟ پس فقط صبر کنید و به یاد اهل بیت سید الشهدا سوگواری کنید و در آمرزش من هم دعا کنید والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.


علی عسگری.

۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۳۵ ۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وصیت نامه یک آقا زاده


بسم الله القاصم الجبارین

«رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و احلل عقده من لسانی یفقهوا قولی » صدق الله العظیم

شهادت می دهم که هیچ خدایی جز «الله » نیست و او، واحد است و شریکی ندارد و شهادت می دهم که گذر زمان حق است و در ساعات آینده نیز هیچ شک و تردیدی نیست.

درود و سلام بر اشرف مخلوقات خدا، محمد و خاندان مطهرش . سلام برتمامی انبیا و فرستادگان و راستگویان و اوصیا خدا. سلام بر بانوی بزرگوارم حضرت فاطمه زهرا. سلام بر آقا و سرورم اباعبدالله و بر روح مطهر فرزندان و یارانش . سلام بر حضرت قائم ، حجت منتظر (عج ). سلام بر روح مقدس امام خمینی . سلام بر امام و رهبر بزرگ ، سید علی خامنه ای . سلام بر رهبر   امت حزب الله . سلام بر سید شهیدان مقاومت اسلامی ، سید عباس موسوی و شیخ شهیدان مقاومت ، شیخ راغب حرب . سلام بر شهدای اسلام و شهیدان مقاومت اسلامی . سلام بر مجاهدین و رزمندگان دلیر. سلام بر اهالی پایدار و مقاوم جنوب و بقاع غربی لبنان . سلام و رحمت خداوند و برکات او بر همه شما.

حمد و ستایش خداوند که ما را بر دینش هدایت کرد و از شیعیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع )، و از دوستداران بانوی کوثر، فاطمه زهرا ـ که برترین درودها و سلام ها بر او باد ـ و از پیروان و دوستداران قلبی رسول خدا(ص ) و امام حسن و امام حسین (ع )، جوانان اهل بهشت قرار داد. از خداوند مسئلت دارم که آنان را شفیع ما و همه مسلمانان در روز قیامت قرار دهد.

متن کامل وصیت نامه در ادامه مطلب.

ادامه مطلب...
۲۲ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰