سپاس خداوندی را که انوار جلال او ، از افق عقول بندگانش تابان است. و خواسته اش ، از زبان گویای کتاب و سنت ، نمایان خدایی که دوستان خود را از دلبستگی به دنیای فریبا رهانید و به شادی های گوناگون رسانید.

نه از آن روی که آنان را بی جهت ، زیادی بخشد و یا در پیمودن راههای نیکوکاری ناگزیرشان فرماید، بلکه از آن روی که خدای تعالی ، دید لیاقت پذیرش الهی را دارند و شایسته ی آرایش به صفات زیبایند. پس راضی نشد که بندگانش ، رشته ی بیکاری به دست گیرند و عمر خود را به بطالت سپری کنند ، بلکه آنان را توفیق عنایت قرمود که به کردار های کامل خو گیرند. تا از هر چه به جز اوست ، آسوده خاطر گشته و مذاق جانشان ، با لذتِ شرافتِ خشنودی حق ، آشنا گردد. از این رو، دلهای خود را به انتظار سایه ی لطفش ، منصرف و آرزوهای خود را به سوی بخشش و فضلش ، منعطف ساختند.

در نزد ان ها سروری را می بینی که مخصوص دلهای گردیده به عالم جاوید است و اثر ترسی مشاهده می کنی که از خطر های ملاقات حق حاصل آید.

شوقشان به آن چه به خواسته ی حق نزدیکشان نماید همواره در فزونی و میلشان به انجام دستور های الهی که از ناحیه ی حق صادر می شود، پیگیر و گوششان ، آماده ی شنیدن اسرار الهی و دلهایشان از یاد او شیرین کام است.

به مقدار ایمانی که دارند از لذت ذکر بهره مندشان فرمود و از خزینه ی عطایش ، آنچه را شایسته ی بخشش نیوکار مهربانی است ف به آنان بی منت ارزانی داشت.

چه کوچک است در نزد آنان ، هر آن چه دل را از جلال حق مشغول کند. هر آنچه را که باعث دوری از حریم وصالش گردد یکباره ترک گویند. تا ان جا که از انس با کَرم و کمال حق لذت ها برند.

همواره از زیور های هیبت و جلال ، جامه های فاخر به تن کنند و چون ببینند که زندگی دنیا آنان را از پیروی خواسته ی خداوند مانع است و ماندن در این عالم میان آنان و بخشش های خداوندی حائل ، بی تأمل جامه ی ماندن را از تن برکنند و حلقه بر درهای دیوار کوبند و از این که در راه رسیدن به این رستگاری تا سر حد جانبازی فداکاری می کنند و خود را در معرض خطر تیر ها و گلوله ها قرار می دهند ف لذت می برند.

مرغ جان مردان صحنه ی کربلا در اوج چنین شرافتی به پرواز آمد که برای جانبازی از یکدیگر پیشی می گرفتند. و جانهایشان را در برابر نیزه ها و شمشیرها به یغما می دادند و امروز هم آن واقعه در سرزمین الله اکبر اتفاق افتاده است. که هر روز شاهد چنین شور و شعفی می باشیم.

ای ملت ! بدانید امروز مسئولیت شما بزرگ و بارتان سنگین است و باید رسالتتان را که پاسداری از خون شهیدان است انجام دهید.

تنها با اطاعت از روحانیت متعهد و مسئول که در رأس آن " ولایت فقیه " می باشد و امروزه سنب آن امام بزرگوار است قادرید این راه را ادامه دهید.

امروز در هیچ کجای دنیا چنین حکومتی با این عظمت  و حشمت وجود ندارد که در رأس آن مرجعی بزرگ باشد.

در راه خدا حرکت کردن سختی و رنج دارد. مانع زیاد است. با صبر و استقامت راه انبیا را ادامه دهید که امروز جوانان ما با ریختن خونشان موانع راه را برداشته و بر می دارند و ما فردای قیامت در پیشگاه خدای تبارک و تعالی عذری نداریم.

اسلام منهای روحانیت اسلام نیست. و این سدّ دشمن شکن ( ولایت فقیه ) را نگذارید بشکنند و این حربه ی عطیم را از شما و ملتتان نگیرند و در نتیجه اسلام وارونه را به مردمتان عرضه کنند. بدون روحانیت کاری از پیش نمی رود.

 

مصطفی ردّانی پور 28/6/59


 

ادامه وصیت و همچنین عباراتی که قبل از شهادت مکتوب شده:

من به جبهه آمدم تا شاید گذشته ها را جبران کنم . و خون آلوده ام را در راه خدا بریزم. و به وسیله ی خون پاک شهدا تطهیر نمایم . اگر در این مسیر کشته شدم شما مقاوم و استوار راهم را ادامه دهید.

دعا کنید خدا مرا جزء شهدا قرار دهد. از قربانی دادن در راه خدا نترسید.

خواهرانک در تربیت فرزندانتان بکوشید و حجاب را رعایت کنید. زهرا گونه زندگی کنید و شوهرانتان را به خدا وادارید.

برداشت من از زندگی ، از انچه خواندم و لمس کردم خلاصه اش این است که:

تنها راه سعادت ، رسیدن به کمال بندگی خداست.بندگی او در اطاعت از اوامرش و ترک نواهی می باشد. همه دستور های اسلام در این دو جمله خلاصه می گردد:

فرمانبرداری از خدا و نافرمانی از شیطان

سفارشم این است: مردم! به یاد خدا و روز جزا باشید.

پیرو ائمه اطهار باشید که : واللازم لکم لاحق والمارق عنکم زاهق.

مردم! دنباله رو روحانیت باشید که چراغ راه هدایتند. از امام اطاعت کنید که عصاره ی اسلام است. او را تنها نگذارید که نماینده حجت ابن الحسن عجل الله است.

 

مصطفی ردّانی پور 10/5/1362

 

 

اما عجیب ترین جملات او کلماتی است که دو روز قبل از شهادت در پیرانشهر نوشته بود. عباراتی که نشان می داد خبر از شهادتش می دهد:

حال که وقت رفتن است و توفیق پیوستن به یاران و دوستان! آنان که با هم پیمان شهادت بستیم ، با کمال شرمندگی و طلب عفو و بخشش از همه شما ، چند کلمه ای را به عنوان وصیت ذکر می کنم.

باشد که باعث آمرزش من شود و برایم طلب رحمت و بخشش بنماید.

آن کسانی که مسئولیتی دارندو با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام ، نام و عنوانی پیدا کرده اند مواظب خود باشند!

دوستان عزیز! تنها راه رسیدن به سعادت ، ترک محرمات و انجام واجبات است. راه قرب به خدا همین است و بس.

دست یکدیگر را بگیرید و راه شهدا را که همان راه رسیدن به خدای متعال است ادامه دهید.

 

مصطفی ردّانی پور 13/ 5/ 1362

 

برگرفته از: کتاب پنجاه سال عبادت ( کاری از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی )