۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وصیت نامه شهید مصطفی احمدی روشن» ثبت شده است

توی 32 سالگی وصیت نامه اش آماده بود

دکتر عباسی ماجرای ترورش را برای مصطفا تعریف می کرد . که چطور بمب را به ماشین چسباندند . از موتورسوار حرف زد و سفارش پشت سفارش که : ((مصطفی مراقب باش و هوای دور و برت را داشته باش!)) مصطفا را اما هوای جای دیگری برداشته بود ، نشان به آن نشان که توی 32 سالگی وصیت نامه اش حاضر و آماده بود . پدرش بعدتر توی مراسمی از این وصیت نامه گفت که گل سفارش هایش هواداری ولایت فقیه است تاریخش را بر می داشتی خیال می کردی بچه بسیجی های امام خمینی (ره) نوشته اند...

قسمتی از وصیت نامه شهید مصطفی احمدی روشن:

به گفته‌ی شهید چمران: "وقتی کوس جنگ به صدا درآید شناختن مرد از نامرد آسان می‌شود". اینان همان‌هایی هستند که وقتی بوی خون به مشام‌شان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالی کردند و حال آمده‌اند و داعیه‌ی انقلاب را دارند، کجا بودید وقتی بچه‌های ما در خون وضو می‌ساختند آیا کور بودید و ندیدید؟

حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنی حدود 18-22 سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که برای شهدا برگزار می‌شود خالی است. به خدا که همه‌ی این‌ها جواب دارد. چرا نمی‌دانید که بزرگ‌ترین نعمت را خدا به ما داده است که در حکومتی الهی زندگی می‌کنیم به رهبری ولایت فقیه. گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن،‌ سخن‌گوی آمریکایی که گفت:‌ "اگر ما جایگاهی به‌عنوان ولی فقیه را بر زورق تردید بنشانیم بزرگ‌ترین بار را از دوش خود برداشته‌ایم" آیا حالا اگر کسی با این اصل مخالفت دارد جیره خور امریکا نیست؟

 

۱۰ آذر ۹۴ ، ۰۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰

فرازی از وصیتنامه سردار شهید حاج عبدالحسین برونسی

شما ای‌ زن‌، چون‌ زینب‌ کبری‌ (سلام‌الله علیها) فرزندانم‌ را هم‌ پدری‌کن‌ و هم‌ مادری‌، مادری‌ که‌ اسلام‌ می‌گوید. برای‌ چندمین‌ بار باز هم‌می‌گویم‌؛ هر کس‌ آمد و گفت‌: فرزند بی‌ بابا نمی‌خواهم‌ باید توی‌ دهنش‌بزنید. همسر عزیزم‌ شما هفت‌ فرزند دارید، باید آنها را آنچنان‌ با اسلام‌ آشناکنید که‌ روز قیامت‌ هم‌ به‌ درد خودت‌ بخورند و هم‌ به‌ درد من‌، در راه‌ امام‌خمینی‌ که‌ همان‌ راه‌ قرآن‌ و راه‌ امام‌ حسین‌ است‌ بروند تا سر حدشهادت‌. از همه‌ شما می‌خواهم‌ که‌ هر موقع‌ پسرانم‌ را داماد کردید، یک‌دختر مؤمن‌ بگیرید، فاطمه‌ و زهرا را هم‌ یک‌ شوهر مؤمن‌ برایشان‌ انتخاب‌کنید، برای‌ داماد و عروس‌ کردن‌ فرزندانم‌ پی‌ مال‌ دنیا نروید، فقط‌ ببینید که‌ ازهمه‌ بهتر خدا را می‌شناسد، ملاک‌ خدا باشد. در هر کار اگر انسان‌ خدا را درنظر بگیرد انحراف‌ ایجاد نمی‌شود. همسر عزیزم‌! اگر شما این‌ حرف‌هایی‌ که‌ من‌ در وصیت‌ نامه‌ نوشتم‌، عمل‌ کردید، من‌اگر در راه‌ خدا شهید شدم‌، شما را تا به‌ بهشت‌ نبرم‌! خودم‌ نمی‌روم‌. ازهمه‌ی‌ شما می‌خواهم‌ که‌ مرا حلال‌ کنید و از پدر و مادر مهربانم‌ هم‌می‌خواهم‌، که‌ مرا حلال‌ کنند.

من با چشم باز این را پیموده ام و ثابت قدم مانده ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد.

 

فرزندانم، خوب به قرآن گوش کنید و این کتاب آسمانی را سرمشق زندگیتان قرار بدهید. باید از قرآن استمداد کنید و باید از قرآن مدد بگیرید و متوسل به امام زمان(عج) باشید. همیشه آیات قرآن را زمزمه کنید تا شیطان به شما رسوخ پنهانی نکند.

 

ای مردم نادان، ای مردمی که شهادت برای شما جا نیفتاده است در اجتماع پیشرو باید در باره شهیدان کلمه اموات از زبانها و از اندیشه ها ساقط شود و حیات آنان با شکوه تجلی نماید«وبل احیاء عند ربهم یرزقون». فرماندهی برای من لطف نیست، گفتند این یک تکلیف شرعی است، باید قبول بکنید و من براساس«اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر منکم» قبول کردم. مسلما در راه امر به معروف و نهی از منکر از مردم نادان زیان خواهید دید، تحمل کنید و بر عزم راسختان پایدار باشید.

۰۳ آذر ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰

وصیت نامه شهید کاظمی


بسم الله الرحمن الرحیم

الله اکبر

اشهد ان لا اله الا الله، اشهد ان محمد رسول الله، اشهد ان علینا ولی الله

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. صدق الله العلی العظیم. السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

خداوند!فقط می خواهم شهید شوم

شهید در راه تو، خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت، ولی خداوندا تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر توانایی، ای خداوند کریم و رحیم و بخشنده، تو کرمی کن، لطفی بفرما، مرا شهید راه خودت قرار ده. با تمام وجود درک کردم، عشق واقعی تویی و شهادت، بهترین راه برای دست یافتن به این عشق

نمی دانم چه باید کرد، فقط می دانم زندگی در این دنیا بسیار سخت می باشد. واقعاً جایی برای خودمان نمی یابم

هر موقع آماده می شوم چند کلمه ای بنویسم، آنقدر حرف دارم که نمی دانم کدام را بنویسم، از درد دنیا، از دوری شهدا، از سختی زندگی دنیایی، از درد دست خالی بودن برای فردای آن دنیا، هزاران هزار حرف دیگر؟ در یک کلام، اگر نبود امید به حضرت حق، واقعا چه باید می کردیم؟ اگر سخت است، خدا را داریم، اگر در سپاه هستیم، خدا را داریم، اگر درد دوری از شهدای عزیز را داریم، خدا را داریم. ای خدای شهدا، ای خدای حسین، ای خدای فاطمه زهرا، بندگی خود را عطا بفرما و در راه خودت شهیدم کن، ای خدا، یا رب العالمین!

راستی!چه بگویم، سینه ام از دوری دوستان سفر کرده، از درد دیگر تحمل ندارد. خداوندا!تو کمک کن. چه کنم؟ فقط و فقط به امید و لطف حضرت تو امیدوار هستم

خداوندا!خود می دانم بد بودم و چه کردم که از کاروان دوستان شهیدم عقب مانده ام و این دوران سخت را باید تحمل کنم. ای خدای کریم، ای خدای عزیز و ای رحیم!تو کمک کن به جمع دوستان شهیدم بپیوندم

چه بدم، وای خدا تو رحم کن و کمک کن!بدی مرا می بینی، دوست دارم بنده باشم، بندگی ام را ببین. ای خدای بزرگ، رب من، اگر بدم و اگر خطا می کنم، از روی سرکشی نیست، بلکه از روی نادانی می باشد. خداوندا من بسیار در سختی هستم، چون هر چه فکر می کنم، می بینم چه چیز خوب و چه رحمت بزرگی از دست دادم. ولی خدای کریم، باز امید به لطف و بزرگی تو دارم. خداوندا تو توانایی. ای حضرت حق، خودت دستم را بگیر، نجاتم بده از دوری از شهدا، کار خوب نکردن، بنده ی خوب نبودن... دیگر

ای حضرت حق!امید تو اگر نبود پس چه؟ آیا من هم در آن صف بودم. وای چه روزهای خوشی بود. وقتی به عکس نگاه می کنم، از درد سختی که تمام وجودم را می گیرد دیگر تحمل دیدن ندارم. دوران لطف بی منتهای حضرت حق، دوران جهاد، دوران عشق، دوران رسیدن آسان به حضرت حق!وای من بودم؟ نفهمیدم، وای من هستم که باید سختی دوران را طی کنم؟ الله اکبر!خداوندا!خودت کمک کن، خداوندا!تو را به خون شهدای عزیز و همه بندگان خوبت قسم می دهم، شهادت را در همین دوران تصمیم بفرما و توفیقم بده هر چه زودتر به دوستان شهیدم برسم، ان شاءالله تعالی.

«منزل، ظهر جمعه 82/4/6».

۱۱ خرداد ۹۴ ، ۰۷:۰۰ ۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰